
سهم من از این زندگی نامردمی بود
دیریست به تقدیر خود بی اعتنایم
یک عمر می خواهم کنار تو بمانم
بگذار پابند تو باشد اشکهایم
این یک غزل را محض چشمان توگفتم
شاید بخوانی از نگاهم حرفهایم
وای از غرورم زیر این آوار احساس
له شد میان ناله شب گریه هایم
شایدتویی تنها دلیل بودن من
ای مرد رویاهای بی چون وچرایم...
نظرات شما عزیزان:
ترسو 
ساعت20:34---5 خرداد 1392
سلام الی جون
یه انتقاد از این شعرت دارم
به نظرم خیلی مستقیم رفتی سر اصل مطلب
باس کاری میکردی خواننده حدس بزنه که مرد رویایی وجود داره ...
قلمت وزین دلت نترس باشه
darya 
ساعت14:35---5 خرداد 1392
عزیزم عالیه خوشحال میشم به منم سر بزنی تبادل شیم
رضا هستم میدونی که سکوت سردم 
ساعت0:56---3 خرداد 1392
بگم چی الهه الی الهام عزیزم ابجی دوست نمیدونم اما شخصیتت را دوست دارم مورد احترام منی بیخیال شعرات خیلی به دل میشینه
چرا برگشتی دوباره ،دلم به غم نشسته
برگشتی چی بشه همه چیز گذشته
فکر کن منم مثل همه یکی غریبه
یا که تصویری مبهم که چشمت به خواب دیده
دیگه هرگز نمی خوام به عشق برگردم
به زخمهای قدیمم به سختی خو کردم
اشتباه اگه فکر میکنی هنوز به تو دل دارم
یا که هنوز براتو دلتنگ و بی قرارم
اون قلب سابقم مرد و خودم خاکش کردم
همون جاکه اول بار دیدمت دفنش کردم
اگه باور نداری برو سرخاکش بشنو صدایش
از درد تو بیچاره هنوز بلنده گریه هایش
طفلی دردی که کشیده بی انتها بود
تنها شکایتش فقط به خدا بود
منم کم بارش نکردم، با یادت آزارش دادم
رسم بی وفای را بعد تو به یادت یادش دادم
میدونم به پا شعرات نمیرسه اما هدیه من به تو هستش این اخرین شعر منه که تو میدونی شاید هم ندونی مخاطبش کیه
بهم سربزن ردنگاهت بر خط خطیهایم را دوست دارم خانم دکتر
سعید222 
ساعت13:37---2 خرداد 1392
سلام وبلاگت خوشمل بود به منم سر بزن
با افتخار لینک شدی اگه خواستی منو هم لینک کن
راستی به این داش حامد ماهم سربزن
فاطمه 
ساعت18:21---1 خرداد 1392
وبلاگ توپی داری خیلی باحاله ایوووووووووووووووووووووووووووو وووووووووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووووووول
مریمی 
ساعت22:22---31 ارديبهشت 1392
اجی جونم همه شعرات قشنگن بزنم لایک رو افتخارت.gif)
حامد 051 
ساعت19:01---27 ارديبهشت 1392
سلام شما که به ما سر نمیزنی من سرزدم نگی بی معرفتم دوست دارم انشالا موفق باشی تو کل زندگیت ن فقط وبلاگت[قلب شکسته] خداکنه منو یادت باشه
رامین اهورا 
ساعت19:19---24 ارديبهشت 1392
تا مسافر رفت،
خانه از پشت صدا زد او را!
جاده در دل،به رسیدن خندید...
آسمان از تپش باغچه نقاشی کرد؛
تا مسافر رفت،کاسه ای آب به پشت سر تنهایی او پاشیدم...
|